معرفی اولیه
اول از همه بهتر است تا مروری ساده بر زندگی کاری و آموزشی بنده که در طول این سالها سپری کردهام داشته باشیم.
من حمید ذوالفقاری هستم. متولد شهریور ماه 1356 که در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمدم. پدرم در روستا معلم بودند و از معتمدین روستا به شمار میرفتند و همین امر سبب شد تا ما همیشه با کتاب، آموزش و تدریس و همچنین معلمی مانوس باشیم.
ما یک خانواده پرجمعیت هستیم، یک خانواده شش نفره و من فرزند دوم این خانواده هستم. دوران ابتدایی و راهنمایی را در شهر گناباد گذراندم و چون پدر مسئولیت اداری داشتند و در آموزش و پرورش مشغول بودند، ما در اکثر شهرستانها از جمله طبس، کاشمر و… مدتی زندگی کردیم.
تا اینکه در سال 1375 من در رشته پرستاری در دانشگاه علوم پزشکی مشهد پذیرفته شدم. دانش آموز پر تلاش و درس خوانی نبودم و بیشتر رویا پردازی میکردم و مطالعات غیر درسی خیلی زیادی داشتم. متون دینی و رمان میخوندم و زیاد اهل دوستی و معاشرت در کوچه خیابان و داشتن ارتباطات وسیع نبودم.
بیشتر در حال کتاب خواندن و نوشتن بودم و به شعر و ادبیات و رمان خیلی علاقه داشتم. همانطور که گفتم در سال 1375 مقطع کارشناسی دانشگاه علوم پزشکی مشهد روزانه پذیرفته شدم.
در دوران دانشجویی هم سابقه علمی زیادی نداشتم و زیاد هم اهل درس خواندن نبودم و بیشتر به فعالیتهای صنفی و نشریات علاقه داشتم و نشریه سحر را با سایر دانشجویان راه اندازی کردیم که من مدیر مسئول و سردبیر آن بودم. در آن زمان نشریه بسیار خوبی شد و در جشنواره نشریات هم مقام دوم را کسب کرد و ما موفق شدیم تا در کشور مقام بیاوریم.
به کمک دوستان مجتمع نمایندگان دانشکده را راه انداختیم، انتخابات برگزار میکردیم، نشریه چاپ میکردیم و فعالیتهای صنفی زیادی را در کنار این موارد پیش میبردیم.
فعالیت سیاسی نداشتیم و وابسته به گروه یا حزب چپ و راست نبودیم و اکثرا فعالیت فرهنگی و آموزشی انجام میدادیم. با پایان درس در دوران کارشناسی من در بیمارستان مشغول طرح شدم.
خب من قبلا در دانشگاه فعالیتهای زیادی داشتم، دانشجوی شاخص بودم و این قضیه در محیط کار کاملا از بین رفت و با واقعیتهای حرفه خودم رو به رو شدم و این باعث شد که تلنگری به ذهنم بخوره چون شرایط کاملا پیچیدهای بود.
در بیمارستان هم دست به فعالیتهایی از قبیل روند پذیرش، مراقبتها، فالو آپ کردن بیمار و… زدم و اینها باعث شد که بتونم با مسئولین بیمارستان ارتباط نزدیکتری پیدا کنم.
من همیشه به وضع موجود منتقد بودم و اعتقاد من بر این بود که کارا رو بهتر از این هم میشه انجام داد و میشه به روش دیگهای جلو برد. سعی میکردم کارها رو متحول کنم و این به عنوان یک نیروی طرحی تازه کار زیاد برای مدیران خوشایند نبود.
من در اولین انتخابات هیئت مدیرههای نظام پرستاری کاندید شدم و تبلیغات انجام دادم و به عنوان عضو هیئت مدیره انتخاب شدم و همه اینها باعث شد که تمرکز روی من باشه و سیستم زیاد موافق با این اتفاقات نبود.
من منتقد وضع کارانهها و وضع معیشتی پرستاران بودم و با آنها مصاحبه انجام میدادم. فعالیتهای صنفی زیادی را در آن مقطع داشتم که هزینههای زیادی رو برای من در پی داشت به شکلی که من از بیمارستان منفک شدم و به مرکز اورژانس منتقل شدم و شرایط برای من خیلی سخت شده بود. میتوان گفت که به بن بست رسیده بودم و از لحاظ فکری و کاری امکان هیچ فعالیتی برای من وجود نداشت تا اینکه تصمیم گرفتم درسم رو ادامه بدم.
مصاحبه با شبکه خبر در حوزه مشکلات پرستاران
روزای اولی که شروع کردم بنیه علمی زیادی در اون مقطع نداشتم چون در دوران کارشناسی بیشتر فعالیتهای صنفی و نشریات انجام میدادم و چون مدیریت این امور رو به عهده داشتم زیاد به درس نمیرسیدم و با وضعیت علمی ضعیفی شروع به درس خواندن کردم که بسیار برای من سخت بود چون منابع در دسترس نبود و نمیدونستم چی بخونم و چگونه بخونم و واقعا با سختی خیلی زیادی روی درس متمرکز شدم. در طی 7 الی 8 ماه منابع رو جمع آوری کردم و شکر خدا تونستم در مقطع کارشناسی ارشد با رتبه 7 در دانشگاه شهید بهشتی تهران پذیرفته بشم و به عنوان دانشجوی ارشد در اونجا مشغول تحصیل بشم.
مقطع جدیدی در زندگی من آغاز شده بود و از زمانی که وارد دانشگاه شدم بیشتر میل به تدریس و مشاوره داشتم. با توجه به اینکه پذیرشها و ظرفیتها در سال 83 بسیار کم بود دوست داشتم به دوستان و همکارانی که قصد درس خواندن دارند مشاوره بدم.
این جرقهای شد تا بتونم به طور تخصصی وارد این حوزه بشم و از سال 83 که خود نیز دانشجو بودم کار مشاوره و تدریس درسها رو برای همکاران خودم شروع کردم و بعد از فارغ التحصیلی فعالیتهای علمی و آموزشی من جدیتر شد چون تایمم آزادتر شده بود.
در دانشگاه شاهرود اولین دورههای آموزشی خودمو برای بچههای پرستاری استارت زدم که خروجی خیلی خوبی داشت و بچهها تونستن نتایج خیلی خوبی بگیرن.
به همین ترتیب فعالیتهای آموزشی من در دانشگاه گناباد ادامه پیدا کرد و دورههای آموزشی مختلفی را برگزار کردیم و تونستیم راندمان خیلی خوبی رو ایجاد کنیم و از یک کلاس 20 نفره 11 نفر به طور تقریبی قبول شدند و این خودش تبلیغ خیلی خوبی بود تا دوستان دیگه هم بیان و نتیجه بگیرن.
روش من در کلاس و آموزش ساده سازی مفاهیم بود و سعی میکردم مفاهیم سخت و پیچیدهای رو که در کتابهای پزشکی توضیح داده شده بود، به زبان ساده و روان توضیح بدم و روی مهارتهای تست زنی دانشجویانم کار کنم.
دوباره در انتخابات چهارم نظام پرستاری کاندید شدم و به عنوان رئیس هیئت مدیره چهار سال فعال بودم که تمام این مسائل برمیگرده به حدود سال 1390 یا 1391 که فعالیتهای آموزشی من هم از این پس گسترده شد.
با موسسه علوم پزشکی معین همکاری داشتم و نماینده فروششون شدم و چند سال با موسسه ماهان همکاری میکردم و با سازمان نظام پرستاری در دانشگاه علوم پزشکی مشهد وارد همکاری شدم و دورههای آموزشی آزمون ارشد رو برای اونها هم برگزار کردم. کلا مجری و مدیر برنامههای آموزشی هیئت مدیره نظام پرستاری مشهد بودم که بازهم دانشجویانم نتایج خیلی خوبی گرفتن و این قضیه دهان به دهان گشت و کم کم شناخته شدهتر شدم.
با موسسات زیادی در این مقطع همکاری داشتم. با علوم پزشکی سنا از حدود سال 1395 همکاریم رو استارت زدم که کتاب داخلی جراحی رو این انتشارات چاپ کرد و یکسری همایش و کلاس آنلاین برای آنها برگزار کردم.
کم کم بطور مستقل کار کردم و با ورود به فضای مجازی و اینستاگرام دورههای من خیلی بیشتر شد و با دوستان دیجیتال مارکتر آشنا شدم که خیلی کمک کردن کار من توسعه پیدا کنه و از سال 1398 پیج من با حدود 200 فالوور راهاندازی شد که در عرض یک سال به حدود 7000 فالوور رسید.
و در سال 1399 حدود 30 دوره آموزشی را برگزار کردیم.
سایت من هم به نام arshap.com راهاندازی شد و خدمات آموزشی رو ارائه داد. من معتقدم در این بازه 15 ساله که در کار آموزش هستم نکات زیادی رو یاد گرفتم و تغییرات زیادی روی خودم انجام دادم و حرفهایی که من ده سال پیش به عنوان مشاوره به دیگران میگفتم در این مدت خیلی تغییر پیدا کرد.
من هم در ابتدا مانند تمام مشاورین جوان تاکید زیادی بر روی منابع و سخت کوشی و تلاش و… داشتم و به تدریج که پختهتر شدم و دورههای زیادی رو برگزار کردم و دوستان زیادی رو تونستیم راهنمایی کنم متوجه شدم که راههای راحتتری برای رسیدن به نتایج بهتر هم وجود دارد.
تقریبا سال 1391 بود که بحث قانون 80/20 رو به عنوان یک اصل پذیرفته شده جهانی مورد توجه قرار دادم و تمام آزمونهای ارشد 20 سال اخیر رو آنالیز و کد گذاری کردم و متوجه شدم که بعضی مباحث از تکرار بیشتری برخورداره، پس روی اونها تمرکز بیشتری کردم و بچهها تونستن در کوتاه ترین مدت نتایج خیلی بهتری بدست بیارن و قبولیهای کلاسها و دورههای من به کمک این قانون خیلی بیشتر شده بود .
در سالهای اخیر تمرکز من بیشتر روی کوچینگ و کمک مستقیم به افراد بوده تا که برنامه داشته باشند و افراد زیادی تونستن نتیجه بگیرن. افرادی که هیچ امیدی به قبولی شون نبود و این کم کم باعث شد که اعتماد به نفس بهتری پیدا کنم.
بسیار علاقه مندم تا روحیه موفقیت رو در افراد تقویت کنیم و به این معتقدم که اگر انرژی افراد رو بالا نگه داریم خودشون میتونن در ادامه مسیر راه درست رو پیدا کنن و در ادامه همه این موارد چیزی وجود دارد به نام توانمند سازی همکاران گروه پرستاری. ما یک رسالت حرفهای هم داریم که طبق اون بچهها باید توانمندتر بشن و هر کسی که بخواد ادامه تحصیل بده ما بتونیم بهش کمک کنیم تا در کوتاهترین زمان و با کمترین صرف انرژی بتونه نتیجه مناسب بگیره چون اکثر همکاران من تایم زیادی رو درگیر شیفتها هستند و واقعا زمان زیادی برای مطالعه نمیتونن داشته باشن و جدا از اون درگیر مسائل خانوادگی و شغلی هم هستند و باید بتونیم براشون راههای سریع الاثر و کوتاه مدت تدارک ببینیم.
داشتن نگرش حرفهای چیزی است که چند سال ذهن من رو درگیر کرده و اینکه یک پرستار باید بتونه یک دید حرفهای داشته باشه و به عنوان یک حرفه و دانش مستقل که در دنیا شناخته شده به کار خود نگاه کنه و من این مورد رو قصد دارم در کار خود بگنجانم زیرا که نتایج کار من رو خیلی بهتر میکنه.
یک پزشک و یک پرستار از لحاظ ماهیت حرفهای متفاوتن و ما باید به عنوان یک حرفه مستقل شناخته شویم. در دنیا پرستاری را اینگونه تعریف کردهاند: شغلی که وظیفه آن تشخیص و درمان عوارض بالقوه و بالفعل سلامت و بیماری است.
سعی کردم مطالب رو بطور ساده توضیح بدم تا دانشجویان بطور حرفهای آنها را یاد بگیرند. از اینکه به حافظه متکی باشند گریزانم و سعی دارم استدلالهای بالینی رو به بچهها یاد بدم تا نیاز نباشه چیزی رو حفظ کنند. تاکید من درآموزش این است که بچهها قدم های درستی رو گام به گام بردارن.
اول آناتومی و فیزیولوژی یک سیستم رو یاد بگیرن و بعد پاتوفیزیولوژی رو یاد بگیرند و بعد علائم بالینی رو یاد بگیرند و در انتها مراقبتهای پرستاری رو با ذکر دلیل برای انجامش یاد بگیرند. این نظمی به آموزش میده که همین دلیلی است برای اینکه بچهها خوب یاد میگیرند و نتایج خوبی رو بدست میارن و از آموزشهای من رضایت زیادی داشتهاند که قسمت عمدهاش به روش انجام کار برمیگرده و بخشی هم نظم دهی به اطلاعات پراکنده ای که در ذهن فرد وجود داره.
من متاهل هستم، همسرم رشته مامایی خوندن و صاحب دو پسر 6 و 12 ساله هستم بنام پارسا و صدرا.
تمرکزم رو در سال 1400 برای توسعه کارم با کمک دیجیتال مارکتینگ قرار دادم و امید دارم در طی 5 سال آینده به یک مدرس بین المللی در حوزه پرستاری در ایران تبدیل بشم و کوچینگ رو گسترش بدم تا افراد بیشتری بتونن از این خدمات استفاده کنن و اینو به شکلی ارائه بدم تا هر کسی بتونه مسیر موفقیت خودش رو مدیریت کنه.